darkness

ساخت وبلاگ

شیشه را در بغل سنگ نگه می‌دارد darkness...
ما را در سایت darkness دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shapparo بازدید : 35 تاريخ : شنبه 26 اسفند 1402 ساعت: 11:55

درحالی آخرین پنجشنبه ی سال رو گذرونیم که احوال پدربزرگم وخیم شد و دکتر دستور داد ICU بستری بشه

بهترین اتفاقات زندگی من همزمان شد یا بدترین های زندگیم

کربلا رفتنم و مرگ یکی از عزیزان

ازدواجم و بیماری سخت پدربزرگم :(

امیدوارم آخر سالی بخیر بگذره

هیچی از هیچی نفهمیدم :(((

هربار خواستیم عمیقا از ته دل ذوق کنیم نشد که نشد

darkness...
ما را در سایت darkness دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shapparo بازدید : 29 تاريخ : شنبه 26 اسفند 1402 ساعت: 11:55

قلب منو به قدری بزرگ کن که خالی از حسادت و بخل باشه ❤️ قلب منو بقدری بزرگ کن که هیچوقت نتونم برای کسی بد بخوام ❤️ خدایا کمکم کن خسته ام ❤️ darkness...
ما را در سایت darkness دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shapparo بازدید : 10 تاريخ : يکشنبه 13 اسفند 1402 ساعت: 13:00

سه شنبه اول اسفند ساعت ۸ حرکت کردیم و ساعت ۱۶ رسیدیم هتل بعد از یه استراحت کوتاه نماز خوندیم و رفتیم سمت حرم دمای هوا فکر کنم منفی ۲ یا ۳ درجه بود هوا بشددددددت سرد سرمایی عجیب رسیدیم از بست شیرازی وارد شدیم darkness...
ما را در سایت darkness دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shapparo بازدید : 10 تاريخ : يکشنبه 13 اسفند 1402 ساعت: 13:00

داشتم به سالی که گذشت فکر میکردم چقدر اتفاقای مختلف افتاده یادمه هر سال اسفند ماه که می‌شد هوا یجور خاصی بهاری بود نه بهار بود ، نه زمستون ولی امسال شکر خدا همه اش بارون و برفه و از ماه های قبل زمستونی تر شده نمیدونم چطور شده که مثل سال‌های قبل اون حسی که همیشه اسفند ماه داشتم رو ندارم عشق به گردش و بازار گردی و این داستانا حقیقتا حوصله اش نیست انگار نه انگار قراره سال نو بشه و لحظه سال تحویل و این داستانا چقدر من فکر میکردم و برنامه می‌ریختم چه کنم چه darkness...
ما را در سایت darkness دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shapparo بازدید : 13 تاريخ : يکشنبه 13 اسفند 1402 ساعت: 13:00

میخوام درمورد قشنگ ترین لحظه زندگیم صحبت کنم لحظه بله گفتن سر عقد باورم نمیشه الف شده باشه تموم زندگیم darkness...
ما را در سایت darkness دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shapparo بازدید : 25 تاريخ : چهارشنبه 18 بهمن 1402 ساعت: 15:08

احساس میکنم یه مدت دارم هیج کاری انجام نمیدم

خیلی این قضیه رفته رو مخم

بااااید دیگه خودمو جمع و جور کنم و به کارام برسم

بطالت بطالت بطالت

چجوری بعضیا همه کاری میکنن

من چرا اینقدر هیچکاری نمیکنم

بی عرضه :/

darkness...
ما را در سایت darkness دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shapparo بازدید : 23 تاريخ : چهارشنبه 18 بهمن 1402 ساعت: 15:08

امروز نه سرکار رفتم و نه کار خاصی دارم انجام نمیدم خونه ی مادرشوهرم نشستم با الف ناهار خوردیم و عزیزم رفت سرکار و من فعلا خونه تنهام بقیه سرکار هستن و تنها بیکار منم البته منم فردا شیفتم اتفاقات خیلی زیادی افتاد این مدت از شروع شیمی درمانی پدربزرگم ازدواج خودم مراسم عقدی که رو هواست و هیچ چیزیش معلوم نیست بخاطر شرایط پدربزرگم که الان مراقبت های ویژه ی بیمارستان بستری شد از دیروز که حالش بد شدامروز قرار بر عقد بود که اتفاق نیفتاد :(( darkness...
ما را در سایت darkness دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shapparo بازدید : 27 تاريخ : دوشنبه 25 دی 1402 ساعت: 21:41

نمی‌فهمم این زندگی داره با من چیکار میکنه من دیگه واقعا گیج شدم اولش یه آدمی رو وارد زندگیت میکنه تو رو عاشق و شیفته ی اون آدم میکنه بعد اون آدم میذاره میره جاش یکی دیگه میاد اصرار اصرار اصرار بعد از یک سال تو قبولش میکنی یه مدت کوتاهی میگذره میفهمه این راه ادامه دادن نداره چرا داری با من اینکارو میکنی ؟؟؟؟ من دیگه از کلنجار رفتن با خودم و تصمیم گرفتن و به هیچ جا نرسیدن خسته شدم دیگه فکرم به جایی قد نمیده خدایا من دیگه نمیکشم خدایا بسه این جهنم کافیه من تهی شدم از همه چی قلبم دیگه توانی نداره پر از زخمم پر از رنج نرسیدن نشدن باختن تو احساساتی که صادقانه خرج کردم چرا دقیییییقا وقتی به اون نقطه ایی میرسم که حس میکنم الان دیگه همونی هست که میخواستم ورق برمیگرده همه چی متوقف میشه حالم از این خراب تر نمیشه darkness...
ما را در سایت darkness دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shapparo بازدید : 79 تاريخ : سه شنبه 8 فروردين 1402 ساعت: 2:00

اشکام خودبخود میاد نمیتونم جلوشونو بگیرم واقعا اتفاق خیلی تلخی بود که یک نفر فقط بخاطر شرایط خانوادگی مجبور باشه بگذره ... بغض کنه darkness...
ما را در سایت darkness دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shapparo بازدید : 74 تاريخ : سه شنبه 8 فروردين 1402 ساعت: 2:00

چقدر یهو همه چی رنگ باخت چقدر همه چی بی ارزش شد darkness...
ما را در سایت darkness دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shapparo بازدید : 77 تاريخ : سه شنبه 8 فروردين 1402 ساعت: 2:00

حالا دیگه کمتر از ۲۴ ساعت به تحویل سال مونده با اینکه خیلی ها ۱۴۰۱ رو دوست نداشتن و برای من هم پر بود از اتفاقات ریز و درشت ولی درس های زیادی بهم داد حقیقت هایی رو برام روشن کرد شاید اکثریت روزاش برام با استرس و حال بد سپری شد ولی روزهایی هم داشت که حالم بی نهایت خوب بود و سرمست بودم از اتفاقات قشنگی که برام از اول سال افتاد میتونم به ۱۲ بدر بیادماندنی نماز عید فطر سفر مشهد عید غدیر دوست داشتنی ایام محرم و شبهای عزاداری شب تولدم :)اولین روزی که رفتم بیمارستان اولین پنجشنبه ایی که رفتیم ماهیان اولین روزی که رفتیم جاده کاجی :)اولین شبی که بیمارستان بودم و فردا صبح قرار شد بریم صبحونه بخوریم و هیچ جا باز نبود :))))صبحی که بعد از آف شب کاری رفتیم ناهارخوران :) و کافه کناره جر :)))) سفر دو روزه به شمال و دیدن بچه ها هم یکی‌از بهترین قسمت ها بود برام darkness...
ما را در سایت darkness دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shapparo بازدید : 71 تاريخ : چهارشنبه 2 فروردين 1402 ساعت: 14:45